death note again
قبلا در مورد این انیمه نوشته ام. دلیل آن که باز می خواهم بنویسم چیست؟
بنابه دلایلی که حتما کسانی که این انیمه را دیده اند می دانند من این انیمه را کامل ندیده بودم. یعنی اینکه تا قسمت 25 آن را دیدم و بعد یک گوشه از قلبم یکهو خالی شد. آنقدر این حس تهی بودن بر من غالب شد که نتوانستم به زندگی جدید انیمه عادت کنم. نویسنده مرا شوکه کرده بود. آنقدر در لبه ی مرز خوف و رجا مرا لرزاند که آخر خسته شدم. نخواستم همراه دیوانه بازی های نویسنده این اثر باشم. یک نگاه با دور تند به آخرین قسمت سریال انداختم و تمام( من از این حرکات زیاد انجام می دهم.)
گذشت تا اینکه دیشب دمای اتاق سرد شد. آنقدر سرد که از خواب پریدم. پتو روی سرم انداختم. سوئی شرت بزرگ و گشاد چهارخانه آبی مردانه را دور خودم پیچیدم. بعد از ماه ها شلوار پاچه بلند پوشیدم و یک پتوی دیگر از توی کمد بیرون کشیدم. ولی باز هم خوابم نمی برد. اینترنت را قطع کرده بودم و فکر عبور از راه پله های سرد و روشن کردن مودم حوصله ام را سر می برد. در ثانی، بالفرض هم روشن می کردم. رفقای نیمه شبی نبودند. امین تهران بود،مرضیه هم. شبنم و راضی هم هفته بعد می رفتند. همه در حال کوچ بودند.
هاردم را برداشتم و مشغول وارسی فولدر ها شدم. دث نوت آنجا بود. هنوز قسمت های باقی مانده دست نخورده گوشه فولدر خاموش و روشن می شد. ادامه سریال حاصل تفکر همان نویسنده ای بود که چیزهایی را به من تقدیم کرد و بعد از من گرفت. تا صبح مشغول دیدن بودم. چیزهایی را فراموش کرده بودم. چیزهایی که مرا می ترساند. جمله ای که وسط انیمه مدام تکرار می شد. حقیقت محضی که مدام یادم می رفت. :« انسان ها، همه ، بدون هیچ استثنائی ، خواهند مرد.»
هوای اتاق چند درجه سرد تر شد. ندای غریبی در ته گلویم آواز می خواند.
منم خیلی دوست دارم ولی انیمی رو که ارزش دیدن داشته باشه نمیشناسم. موردی داری بهم معرفی کنی؟