پاییز 95
سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۰۴ ب.ظ
بعدا برای بچه ام تعریف خواهم کرد، اینکه پاییز سال 1395 چه شکلی بود. اینکه مثل همیشه لباس های جدید مد شده بود و من نه وقت و نه پولش را داشتم که بخرم، پس با همون پالتو قدیمی تمام چهارباغ رو قدم زدم تا به پل رسیدم، بعد با دوستانم رفتیم نزدیک بستنی فروشی همیشگی. اینکه هوا خشک و سرد و آلوده بود و می توانستم سیاهی دود را حتی توی سفیدی بستنی وانیلی ببینم. از بستنی شکلاتی تلخ، آفتاب غروب قشنگ، ماهی که هجده سال بعد این شکلی میشود، از رفقایی که نصف بیشترشان ازدواج کرده بودند... از چرکی که روی شهر نشسته بود، از بارانی که نباریده بود، از برگ های خشکی که کف رودخانه خشک می ریختند. از این که ما روی تن مرده شهر جوانی می کردیم...همه این ها را تعریف می کنم...
۹۵/۰۸/۲۵