یکی از تکالیف کلاس نویسندگی نوشتن یادداشت های روزانه است. کاری که من بسیار به آن علاقه دارم و به طور پراکنده در وبلاگم می نوشتم. منتها الان به صورت تکلیف باید هرروز در گروه تلگرام کلاس آن را بفرستیم تا همان روز استاد عیب و ایراد هایش را گوشزد شود. روز اول یادداشت های من یک ایراد عمده داشت( با اعتماد به نفس زیادی می نوشتم اما خیلی زود استاد مرا متوجه این ایراد کرد) به طور گسترده ای از لغات قلنبه سلنبه استفاده می کردم مثل :« مشهود، دیرینه، نظاره، فرسایش، آکنده...» و متن را بیشتر به متن ادبی نزدیک می کردم تا ادبیات داستانی. همکلاسی هایم هم که هرکدام فرسنگ ها آن طرف تر مشغول جفت و خیز بودند. هریک از دیگری بدتر، یکی متن ادبی می نوشت آن یکی جمله های نیمه کاره و دیگری مشکلاتش با همسرش و آخری دعواهایش با دختر کوچکش! روزهای اول با خودم گفتم استاد چقدر ساده خیال است، و به نوعی از نبود کیفیت نوشتن در کلاس و رقابت نا امید شده بودم اما ناگهان بعد از دوسه روز اصلاح و برطرف کردن ایرادات کیفیت نوشته ها به طرز چشمگیری بالارفت به طوری که من متوجه شدم برای رقابت باید متنوع ترین موضوعات را به بهترین شکل پردازش کنم تا بتوانم موفق باشم.حتی خود استاد هم بعداز خواندن یادداشت های این هفته ما نوشت:« آفرین موتورتون روشن شد، چشممو روشن کردید دخترا» این درحالی است که سن استاد از نصف بیشتر بچه های کلاس کمتر است. استاد نویسندگی ام را دوست میدارم:)