من این فیلم رو الان ندیدم، به محض اومدن کیفیت اچ دی دانلود کردم و دیدم اما گذاشتم سر فرصت برداشتم از این فیلم رو بنویسم.(خطر بسیار کمی برای لوث شدن وجود دارد چون این فیلم خیلی غیرقابل پیش بینی نیست)

دیدن فیلم هایی با زمینه قهرمان گرایی بیشتر بستگی به انتظارات شما از فیلم دارد. مثلا خیلی از دوستان - اغلب ایرانی- که اسم فیلم های سوپرهیرویی را می شنوند سریع می گویند:« فقط بتمن نولان»حقیقت این است که ما فقط یک کریستوفر نولان داریم و او برای یکبار خلاقیت به خرج داد و یک بلک باستر پرفروش را به یک اثر عمیق و مفهومی تبدیل کرد. و تکرار این روند به چالش کشیدن قهرمانان بزرگ نوعی تقلید احمقانه است.مثل اینکه کسی بگوید بعد از کلیات سعدی کسی دیگر حق شعر گفتن ندارد! یا فقط حق دارد از روی کلیات بنویسد!
فیلمی که با چند قهرمان همراه باشد انتظارات مخاطبان خاص خود را به همراه دارد. مخصوصا وقتی شش قهرمان همه همراه هم باشند.اما سوال همیشه این است که آیا باید به مخاطبان همان چیزی را ارائه داد که آنها « دوست دارند» یا چیزی را که «نیاز دارند»؟
این فیلم بیشتر همان چیزی را نشان داد که انتظار می رفت.هرچند که من ناراضی نیستم. صحنه های اکشن فوق العاده. سرنوشت های تک خطی اما در هم تنیده قهرمانان و از همه مهم تر اختلاف عقیده، متلک پرانی و شوخی های جالب بین ابر قهرمان ها! و حضور کوتاه استن لی هم مهر تاییدی بود بر این فیلم.
نقطه ضعف این فیلم در شخصیت منفی آن بود. شخصا از اینکه شخصیت منفی یک ربات دستساز بشر بود خیلی خوشم نیامد. هرچند ربات صدای فوق العاده و شوخ طبعی تونی استارک را داشت اما در آخر او تنها یک ربات بود و دیدن او مثل نگاه کردن به بازی های رایانه ای بود. رباتی که خودم می توانم با نرم افزار 3d max آن را بسازم خیلی مرا هیجان زده نمی کرد. و تازه مبارزه کردن با یک هوش مصنوعی ساخته دست بشر مثل این است که یک پتک برداری و بکوبی توی کله خودت! در حقیقت اول تا آخر فیلم حرف تازه ای نداشت، و در حقیقت زمینه سازی می کرد برای فیلم بعدی!
اما خب باز هم این فیلم نکات بسیار زیبایی داشت که نمی شود از آن چشم پوشید. اول از همه ارتباط عاطفی زیبای بیوه سیاه(اسکارلت جوهانسون) با بروس بنر( هالک با بازی مارک رافالو)، خانه امن و پناهگاه شاهین چشم، جمع شدن همه انتقام جویان زیر سایه پول و قدرت استارک، استفاده از فن آوری نانو و هوش مصنوعی(هرچند ناقص و کلی)، ارتباط زیبای بین خواهر و برادر ماکسیموف، و بوجود آمدن ویژن یا ربات بینش با صدای جارویس که در حقیقت متعلق به تونی استارک بود. همچنین مبارزه بین مرد آهنی و هالک و اختلاف بین مردآهنی و آلترون هم جذاب بود.
یک نکته جالب این فیلم آرام کردن هالک توسط تنها زن مبارز گروه بود، یعنی ناتاشا، و زمانی که بقیه از ناتاشا می خواستند شرایط تغییر شکل هالک را فراهم کند به او می گفتند «زمان لالایی» فرارسیده، و در یکی از سکانس ها که ناتاشا نمی توانست برای هالک لالایی بخواند، تنها با یک مبارزه جانانه و خراب کردن برج و شهر توانستند هالک را آرام کنند. کاری که محبت یک زن می توانست انجام دهد را حتی با به آشوب کشاندن شهر نمی شد جبران کرد.
باید منتظر فیلم «کاپیتان آمریکا جنگ داخلی» ماند و دید که مارول می تواند از پتانسیل بالای بوجود آمده در این فیلم برای پیش برد جنگ بین مرد آهنی و کاپیتان امریکا استفاده کند یا نه !
پی نوشت: وسط دیدن مبارزه هالک و مردآهنی پدرم به خانه آمد و با دیدن من و رامش پای تلوزیون پرسید:« دختران عزیزم آیا این فیلم با روح لطیف شما متناسب است؟» ما هم گفتیم:« بلی پدر، او مردآهنی است که بسیار باهوش است و هالک هم قلب مهربانی دارد» پدرم به مکالمه ادامه نداد.