سالها پیش به این نتیجه رسیدم که زمانی که یک نفر به تنهایی گناهی -خطائی مرتکب می شود امکان اصلاح و هدایتش بسیار زیاد است ولی هرچقدر شرکای جرمش بیشتر باشند امکان اصلاحش اش به همان اندازه کمتر و گمراهی بیشتر می شود. چرا که وقتی یک گروه در میان خود خطا ها و اشتباهات را جایز بدانند آن را نه گناه و نه خطا بلکه چیز دیگری تعبیر کرده و به نوعی آن را توجیه می کنند. به خاطر همین اغلب نفرین شدگان الهی به صورت جمع و قوم بوده اند.
هدف از بیان این نتیجه معرفی سریال جدیدی بود که من دیدنش را شروع کردم. راستش بعد از دیدن قسمت های دانلود شده سریال بد و بی سرو ته «آشنایی با مادر» دیدن سریال « Its always sunny in Philadelphia » را شروع کردم. و چه تصمیم قشنگی! کیفیت بصری سریال به شدت پایین و با کمترین امکانات ممکن ساخته شده ... داستان سه دوست (به همراه خواهر یکی از این سه )که یک بار (برای سرو مشروب) را راه اندازی و کنترل می کنند.در ابتدا تِم کلی سریال شاید شبیه به بقیه سریال ها باشد اما اشتباه نکنید. این سریال حقیقتا چیزی بیشتر از یک سریال کمدی خانوادگی است!
برای دیدن این سریال ابتدا باید تمام تصوراتتان را از سریال طنز و یا سریال اپیزودیک و خانوادگی به دور بریزید. دنبال هیچگونه نتیجه گیری و پند و اندرز و نکته اخلاقی ای هم نمی توان گشت... سریال چیزی بالاتر از این ها را مد نظر دارد. این سریال خودِ انسان را به چالش می کشد. تصور کنید، پنج آدم که هر کدام به نوعی با هم وابسته اند، پدر و دختر، برادر و خواهر ، دوست و همکار! همه این ها به نوعی با هم ارتباط فامیلی و دوستی دارند اما، در این سریال حرف اول را منافع شخصی می زند. یعنی هرکس می خواهد از هر اتفاق و هر امکانات و هر موقعیتی نهایت استفاده را به نفع خودش ببرد... هیچ خط قرمزی هم وجود ندارد.شاید پیام اصلی سریال در همین باشد:« زندگی واقعی !که اغلب اوقات نتیجه دقیق و مشخصی ندارد اما همچنان کنش ها و واکنش های ما در برابر آن مهم است!»
علاوه بر نشان داد هرز رفتن انسانیت ، یک نکته دیگر هم در این سریال دیدنی است، آن هم انسان مدرن است. مسائل جالبی در سریال به چالش کشیده می شود، مثلا یک قسمت توجه خاص مردم به معلولین مطرح می شود و بعد همه شخصیت ها می کوشند تا با معلول جلوه دادن خود از دیگران سواستفاده کنند. یا در قسمتی دیگر گروه در مواجهه با یک سیاه پوست متوجه می شوند که دوستان رنگین پوست کمی دارند و هرکدام می کوشند برای خوب جلوه دادن خودشان هم که شده دوستان رنگین پوست پیدا کنند و در این پروسه خود دچار انواع و اقسام شوخی های نژادپرستانه می شوند. یا در قسمتی دیگر یک یهودی که تازه از اسرائیل برگشته ادعای مالکیت مشروب فروشی را می کند و شخصیت های سریال در حالی که به درستی تصویر روشنی از کشور او ندارند به او می گویند:« نمیدونیم تو از کجا اومدی ولی تو کشور ما حق نداری همینجوری سرتو بندازی پایین و خونه مردمو تصاحب کنی» اشاره واضحی به غصب فلسطین توسط اسرائیلی ها و کم اطلاعی خود شهروندان امریکا از شرایط مردم فلسطین ...
به طور کلی این سریال با بودجه کم اما فکری واضح و پویا ساخته شده ، با شوخی های عمیق! یکی از جالب ترین ویژگی های این سریال این است که گهگاهی همه آن ها با هم صحبت می کنند و هرکدام از آن ها در آن واحد هفت هشت دیالوگ جالب و قابل توجه را تند تند ادا می کنند و این نشانگر خلاقیت والای نویسندگان و هم چنین اجرای فوق العاده بازیگران است.
کسانی که بیش از حد اخلاقگرا هستند شاید نتوانند حجم حرفهای رکیک جمع را تحمل کنند، اما اگه به آن به عنوان پوسته ای برای نمایش سطح گمراهی انسان مدرن نگاه کنید، و همچنین سلسله وقایع هر اپیزود را دنبال کنید، می فهمید که این سریال ارزش تماشا را دارد.شاید مهم ترین ارزش آن به همین طراحی پوستر و نامگذاری اش باشد، اینکه فیلادلفیا در سریال هرگز آفتابی نیست و علاوه بر آن آدم های ساکن آن هم آنچنان درخششی از خود نشان نمی دهند.
پی نوشت: هروقت من دیدن سریال طنز جدیدی را شروع می کنم شما بدانید و آگاه باشید که شرایط زندگی ام کمی دشوار شده:)