
اشکالات طرح داستان و فیلم و بازی خوبِ لیلا حاتمی (که در حقیقت آبروی فیلم محسوب می شود) موضوع اصلی این پست نیست. مهمترین موضوع این فیلم مطرح شدن زندگی واقعی و مجازی یک شخصیت امروزی است. کسی که وبلاگ می نویسد. پست های این بلاگر اغلب دو خطی و در معدود زمان ها پنج خط کوتاه هستند. از عبارات سبک و سطحی از بلاگر های دیگر تقاضای همدردی می کند. بلاگر حساس ، زودرنجی است و طاقت انتقاد ندارد. در تیتراژ ابتدایی فیلم هم می توان به دغدغه های او (که در غالب سرچ های گوگلی بیان می شود) پی برد:« نداشتن شوهر، پیرشدن، بالارفتن سن بچه دار شدن، نداشتن کار و رنج بردن از افسردگی».
شخصیت داستان از دیدن شادی دیگران رنج می برد. درونگرایی نفرت انگیزی دارد. او در درون خودش آدم ها را به غلط قضاوت می کند و فرصت تجدید نظر به آن ها نمی دهد. از آدم های مجازی التماس محبت دارد و با آدم های واقعی درست و صحیح صحبت نمی کند. همه این ها شخصیت داستان را شکل می دهد، ایراد جدی ای هم به آن وارد نیست. اما جایی که برای اولین بار شخصیت داستان ما نماز می خواند، یکی از مهم ترین دعاهایش این است که عادت وبلاگ نویسی از سرش بیفتد. این دعا در مجموع دعاهای او برای بهتر شدن زندگیش بیان می شود، سوال من بعد از دیدن « سر به مهر» این بود که آیا این فیلم تصویر درستی از یک وبلاگ نویس ارائه داده؟
بی ربط نوشت: بیایید یاد بگیریم که به رخ کشیدن اطلاعاتی که از دیگران داریم ما را در جمع، خاص یا برتر جلوه نمی دهد، تنها کمبود شعور ما را خارج از خلوت دونفره به نمایش می گذارد.